برای نمایش صحیح سایت تنظیمات جاوا اسکریپت مرورگر خود را فعال نمایید
سبد خرید
نام محصول
مجموع قیمت
قیمت با تخفیف
تعداد
مبلغ قابل پرداخت : تومان
ثبت سفارش ورود کاربر کاربر جدید
ایجاد حساب کاربری
نام:
نام خانوادگی:
تلفن همراه:
ایمیل:

رمز عبور:
تکرار رمز:
مایل به دریافت محصولات جدید و پیشنهادی در ایمیلم هستم.ورودی ها را بررسی نمایید.
ثبت نام
پیام سیستم
کد فعال سازی حساب کاربری شما به شماره همراه شما و ایمیلتان ارسال شد. برای فعال سازی حساب کاربری کد ارسال شده را در کادر زیر وارد نمایید.
تایید
🔑
ورود به حساب کاربری
ایمیل یا موبایل :
رمز عبور :
ورودی ها را بررسی نمایید. فراموش کرده ام
ورود ثبت نام
تکمیل اطلاعات گیرنده
نام:
نام خانوادگی:
کد ملی:
موبایل:
استان :
شهر:
کد پستی:
تلفن ثابت:
آدرس:

انتخاب روش ارسال :ورودی ها را بررسی نمایید.
پیک
سفارش خود را درب منزل تحویل بگیرید. (در مشهد)
25,000 تومان
پست
سفارش خود را در شهر خود تحویل بگیرید.
50,000 تومان
تحویل حضوری
سفارش خود را از درب فروشگاه دریافت کنید.
رایگان

تایید و بررسی
تایید اطلاعات گیرنده و کالا
نام:
کد ملی:
کد پستی:
آدرس:
تلفن ثابت:
موبایل:
کالاهای خریداری شده :
نام محصول
تعداد
مجموع قیمت
قیمت با تخفیف
تومان
تومان
مبلغ قابل پرداخت :  تومان
روش ارسال
روش ارسال:
تایید و پرداخت
پیگیری سفارش
تایید انبار
صدور فاکتور
ارسال
تحویل مشتری
تایید
🔑
تغییر رمز عبور
رمز عبور قبلی:

رمز عبور جدید:
تکرار رمز عبور جدید:
ورودی ها را بررسی نمایید.
ویرایش مشخصات
نام:
نام خانوادگی:
کد ملی:
تلفن ثابت:
استان:
شهر:
کد پستی:
آدرس:
ثبت ویرایش

آه از غمی که «زنده» شود با غمی دگر

آه از غمی که «زنده» شود با غمی دگر
آفات تربیتی رویکرد تهدیدمحور و پیام شهدای افغانستانی کرمان 
✍️ سرکار خانم رؤیایی
 همیشه سعی کرده‌ام بین دانش‌آموزانم فرق نگذارم؛ ولی بعضی‌ها را بیشتر دوست دارم؛ مثل «جمشید» و «خالد» که برادرند. جمشید کلاس پنجم است و خالد چهارم. بعضی اوقات که صرفا به‌خاطر «اتباع» بودن، توسط هم کلاسی‌هایشان مسخره‌ می‌شوند، به‌هم می‌ریزم.‌ 
 با خودم فکر می‌کنم که این نگاه در کودکان ما از کجا نشئت می گیرد؟ جواب واضح است؛ من نمی‌توانم به این اطفال به چشم مقصر نگاه کنم؛ ما بزرگترها هستیم که بذر کینه و بدبینی را در زمین بایرِ دل این کودکان می‌کاریم.  نمونه‌اش وقتی‌ است که نگاه‌های تهدیدمحور به مهاجرین را مطرح می‌کنیم و چشم دلمان را کور می‌کنیم تا نبینیم که چه ضربهٔ مُهلکی به روابط کودکانِ امروز و بزرگسالان فردا می‌زنیم. مگر اینطور نیست که من مهم‌ترین الگوی زیست و روابط انسانی را از بزرگ‌ترهایم می‌آموزم؟! 
 وقتی در جلسهٔ اولیاء و مربیان، پدر این دو برادر را دیدم، با آقای دکتری مطرح و متین روبه‌رو شدم. ایشان با چنان ادبیات غنی ای از اهمیت تدریس قرآن -همان درسی که این حقیر به فرزندانش می‌دهم- صحبت می‌کرد، که هیچکدام از والدین ایرانی اینجور نبودند!
 راستی چرا؟! از کجا این توهمِ خودبزر‌گ‌بینی و برتری‌طلبی بر ما غلبه کرد که چشم بر حرمت برادری بستیم و انگشت اتهام به سمت این عزیزانِ جان گرفتیم و در ذهن مرور کردیم که او «افغانی‌»ست و من «ایرانی»؟! 
 مگر کم شاهدِ درخشش این ستاره‌ها در سپهر ایران بودیم؟ مثالش نویسندگی و کارگردانی آن دو برادر افغانستانی در سریال «پوست شیر» که نفس را در سینهٔ مخاطب ایرانی حبس می‌کردند؛ چون با قوهٔ خیال مثال‌زدنی خود، امکان حدس ادامهٔ ماجرا را برای مخاطب دشوار می‌کردند. اگر این نبوغ نیست، پس چیست؟  یا مگر آن بازیگر ۲۵سالهٔ افغانستانی به‌عنوان نقش اولِ سریالِ «زخم کاری۲» ندرخشید؟! گفت‌وگوی نزدیک به دوساعتهٔ او را در برنامهٔ «۲شات» دیدم؛ به اندازهٔ ده‌سال تجربهٔ زیسته را به ما می‌آموزد. متاسفانه دیدن این کوته‌نظری‌ها، همچون تیری کمانه می‌کند و بر قلب کسانی می‌نشیند که آرزوی همدلی، فرصت‌سازی، برادری و دوستی را با این ملت شریف دارند. باشد که با نگاهی نو و بینشی عمیق الگوی بهتری برای فرزندانمان باشیم. 
این چند سطر را تقدیم می‌کنم به روح بلند ۱۲ شهید افغانستانی که در واقعهٔ جان‌گداز گلزار شهدای کرمان، جام شهادت را نوشیدند و خنده کنان به نظاره آنانی نشستند که هنوز اندر خم کوچهٔ «مرزهای خاکی» مانده‌اند و نمی‌بینند خون افغان و ایرانی در این گلزار به هم ممزوج شده و این دو ملت جدایی‌ناپذیرند. 
ارسال بازخورد
ارسال
پیام سیستم

ات سایت نیاز به آپدیت مرورگر شما می باشد.لطفا بعد از آپدیت مرورگرتان دوباره مراجعه نمایید.کاربر عزیز برای استفاده از امکانات سایت نیاز به آپدیت مرورگر شما می باشد.لطفا بعد از آپدیت مرورگرتان دوباره مراجعه نمایید.

🔑
ورود مدیر
نام کاربری :
رمز عبور :
شرح عکس
55 از 55